کد مطلب:314216 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:228

ظهور کرامت، در پل سازی عباسیه شهر بخشایش
جناب حجةالاسلام و المسلمین، دانشمند محترم، نویسنده ی توانا و صاحب تألیفات كثیره آقای حاج شیخ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی طی مكتوبی به انتشارات مكتب الحسین علیه السلام چنین مرقوم داشته اند:

37. مؤلف محترم «چهره ی درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام»، جناب آقای شیخ علی ربانی خلخالی، از این جانب درخواست فرمودند كه پیرامون عنایات و كرامات سقای باوفا و جوانمرد كربلا، حضرت قمر منیر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام كرامت یا عنایت خاصه ای را كه به خود به رأی العین دیده یا به نقل موثق شنیده است، به تصویر قلم بیاورم و جهت درج در كتابی كه به این منظور در دست تهیه دارند، تقدیم نمایم.

گرچه حقیر خود را لایق و شایسته ی آن مقام نمی بیند كه از شأن و بزرگوارهای



[ صفحه 661]



مولا و مرادش سخن بگوید و قلم خود را به وصف فضائل آن جناب مزین و منور سازد، ولی چه باید كرد؟ مؤمنی تلاشگر كه می خواهد شأن سرور نامی اسلام را به ثبت رسانده و به افكار عامه و جهانیان نشان دهد درخواست نقل كرامتی از آن حضرت را نموده باشد و نگارنده نیز نمونه ای مطمئن از این كرامات را در اختیار داشته باشد، دریغ بود كه مكتوم و پوشیده باقی دارد و دعوت را نپذیرد. خصوصا آنكه انبوه شاهدان عینی آن كرامت، هنوز زنده هستند و می توان صحت و سقم آن را بررسی و تحقیق نمود. افزون بر آن، پلی كه امروز به نام نامی آن سقای بزرگوار در شهر بخشایش تأسیس یافته است شاهد زنده و معتبر این واقعه هست، كه هنوز برپا می باشد، و رخداد آن واقعه چنین است:

در سال 1368 ش به لطف الهی موفق به احداث یك باب دبیرستان 12 كلاسه ی پسرانه با همكاری مردم در شهر نوبنیاد بخشایش شدم كه شدیدا مورد نیاز اهالی بود و دبیرستان را نیز به نام نامی مولا علی علیه السلام نام گذاری نمودیم. پس از احداث دبیرستان، جمعی از اهالی و كشاورزان بی پناه منطقه، درخواست نمودند پلی نیز بر روی رودخانه ی «اوجان چای» زده شود. چون رودخانه ی مزبور هر سال، شش و هفت ماه زندگی و عبور و مرور آنان را فلج می كرد و نمی توانستند از اراضی و مزارع خود، خوب بهره برداری نمایند و چون دولت گرفتار جنگ تحمیلی عراق بود و امكان تأسیس یا تأمین چنین پلی را در آن گیر و دار نمی توانست در اولویت قرار دهد، لذا بایستی خود مردم اقدام می كردند. از فواید دیگر این پل آن بود كه می توانست اهالی را یك ساعت زودتر به شهرستان تبریز برساند. این جانب، به عنوان روحانی و با این اعتقاد كه روحانیان در كارهای دنیوی نیز همچون امور اخروی باید به كمك و مساعدت مسلمانان برخیزند، دعوت مردم را پذیرفتم، و مصمم شدم كه مقدمات آن را فراهم سازم و چون تفاوت كار یك فرد روحانی با دیگران در این است كه كارهای او بایستی تحت یك عنوان و یك شعار دین و مذهبی صورت گیرد تا توجه مؤمنین را به خود جلب كرده و بتواند از اعتقادات و باورهای مذهبی مردم در راه سازندگی نیز بهره گیری نماید، از این رو به مناسبت آب و رود، یك مرتبه به یاد «شریعه ی فرات» و «نهر علقم» و صحنه های جانبازی مولا قمر بنی هاشم علیه السلام در ذهن جلوه گر گشت، تصمیم گرفته شد كه نام زیبای آن



[ صفحه 662]



سردار، زینت بخش این عملیات ساختمانی قرار گیرد، یعنی نام آن «عباسیه» باشد به خصوص از این جهت كه مردم منطقه همانند اغلب دوستداران اهل بیت علیهم السلام عشق و علاقه ی وافری به نام و كار و هدف قمر بنی هاشم علیه السلام دارند. در واقع، با این نام زیبا، تأسیس و تكمیل این پروژه، بیمه و تضمین می گردید، زیرا هیچ كسی را یارای مقابله و معارضه با این نام نبوده و نیست.

بر این اساس پس از اخذ نقشه از راه و ترابری استان، به نام نامی آن بزرگ، پرچمی در مسیر رودخانه، محل تأسیس این پروژه، بر زمین نصب گردید و تبلیغات ساختمانی آن شروع شد. پرچم مزبور در وسط رودخانه روی تلی از شن ها قرار گرفته بود و اهتزاز آن دلهای مؤمنان را مبتهج و متأثر می ساخت و افكار عمومی مردم شهر را به خود جلب و جذب می كرد. آنان می پرسیدند: پرچم وسط رودخانه یعنی چه؟ و مطلعین هدف و فلسفه ی آن را برای آنان بازگو می كردند و در نتیجه، این امر در بین مردم یك نوع آمادگی ذهنی ایجاد می كرد و شور و شوق لازم را می آفرید.

مع الأسف، روزی یكی از مخالفان ناآگاه و نادان، كه از سوی جمعی از مخالفین آگاه و سیاه دل این برنامه عمرانی، تحریك و تقویت می شد، به عنوان ابراز مخالفت و نشان دادن كینه و بغض خویش از تأسیس این پل (كه فی المثل چرا به دست فلان كس صورت می گیرد، نه به دست دیگران؟!) صبحگاهان موقع عبور از آن محل، پرچم را از جا كنده با بی احترامی بر زمین افكنده بود، تا به این ترتیب مخالفت خود و همفكران و دستوردهندگانش را نشان داده باشد! آری، او پرچمی را كه به نام نامی سردار كربلا و سرافرازنده ی پرچم رشادت و شجاعت در سرزمین كربلا برافراشته شده بود، بر زمین افكنده بود و بد و بیراهی هم گفته بود؛ پرچمی كه در بخشایش به نیت انجام یك امر خیر یعنی سازندگی و عمران و آبادانی به اهتزاز درآمده بود. پرچم روی شنها می افتد و چوپانی كه در همان حال از آن محل عبور می كرده این منظره را مشاهده نموده بود شخص جسارت كننده به پرچم (كه نامش ذكر نمی شود ولی در محل، بسیار معروف و شاخص به بدكرداری است) پس از این عمل، به منظور كمك به یكی از كشاورزان خویشاوند خویش كه در حال درو كردن یونجه و علوفه بوده است می رود. خویشاوند



[ صفحه 663]



وی به وسیله ی دستگاه كانوا مشغول چیدن یونجه بوده است كه یك مرتبه یونجه در دهنه ی تیغ كانوا گیر می كند و دستگاه را از كار بازمی دارد. این آقا به عنوان بازگشودن تیغ كانوا دستش را جلوی تیغ می برد تا به اصطلاح مانع را از جلوی آن رد كند، ناگهان تیغ رها و آزاد می گردد و در دم، چهار انگشت او را قطع كرده به زمین می افكند! كشاورزان به سرعت او را همراه انگشتان قطع شده به تبریز می رسانند ولی پزشكان معالج موفق به معالجه ی قطعی وی نمی گردند و او پس از چند روز اقامت در شهر، به حالت یأس به آبادی برمی گردد، در حالی كه چهار انگشت را از دست داده و در آبادی شهرت یافته بود كه آقا ابوالفضل العباس علیه السلام دست او را بریده است! اعاذنا الله من شرور أنفسنا.

وقوع این حادثه ی دلخراش كه بلافاصله در پی اهانت وی به پرچم عباسی علیه السلام رخ داده بود، باعث گردید كه اعتقاد و تصمیم مردم به این پروژه ی عمرانی بیشتر جلب شود و كارها را با عزم و اراده ی مذهبی و مردمی به سرعت و تلاش فراوان تعقیب نمایند. در نتیجه پلی را كه اگر دولت می خواست بسازد احداث آن حداقل چند سال به طول می انجامید، به بركت كرامت و عنایت ویژه ی آن بزرگوار (یك پل صدمتری ده دهنه طول و هشت متر و 10 سانت عرض با بهترین وسایل روز و نقشه مهندسی تیپ اداره راه و ترابری) در مدت 9 ماه و با هزینه ی 9 میلیون تومان ساخته و پرداخته و شود، به گونه ای كه سرعت عمل و در عین حال استحكام فنی كامل پل، موجب اعجاب و تحسین مهندسین بازدیدكننده، به ویژه معاونت محترم وزارت راه و ترابری وقت جناب آقای مهندس دهگان و معاونش مهندس عطاریان و دیگران واقع گردد. در حال حاضر، پرچم مزبور هنوز روی پل عباسیه (واقع در بخشایش، 100 كیلومتری تبریز، مركز دهستان مهران رود شمالی كه اخیرا مبدل به شهر شده است) در اهتزاز است و هم اكنون نیز مردم آن منطقه، به ویژه رانندگان، نذورات خویش را به صندوق نصب شده می ریزند تا صرف چراغها و هزینه های نگهداری آن پل گردد. ضمنا در طول تأسیس این پل، نه از دماغ كسی خون آمد و نه حادثه ای رخ داد و این پل از اعتبار و احترام خاصی برخوردار می باشد حقیر كه متصدی انجام و تأمین آن پل بودم با لطف الهی و با استمداد از نام این



[ صفحه 664]



بزرگ مرد شجاع آن چنان به سهولت و آسانی انجام می پذیرفت كه ساختن آن آسانتر از احداث یك بام كوچك 3 ضربدر 4 به نظر می آمد و هیچ نوع حادثه ای هم در طول عملیات پیش نیامد با این كه هر روز بیش از صد نفر از افراد غیرحرفه ای مشغول كار می شدند كه اصولا از شیوه های ایمنی مطلع نبودند، همه ی این مسایل را از عنایات خاصه ی آن بزرگ ایثارگر صحنه ی كربلا می دانیم از این رو این پل هم به نام نامی او «پل عباسیه علیه السلام» نامیده شده است و پرچم های منصور به آن بزرگ هم بر فراز آن پل در اهتزاز و هر سال تجدید می گردد. این بود واقعه و خاطره ای كه از كرامت و عنایت و نام نامی آن بزرگ پرچمدار در خاطر داشتم. خدا ما و شما را از شفاعت و عنایت آن بزرگوار بهره مند سازد! آمین.



[ صفحه 665]